۱۳۹۱ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

یک عروس هزار داماد 6


خیلی هیجان زده بودم . اون روز ها این بزرگترین آرزوی زندگی من بود می خواستم یه چیزی رو از دست بدم درحالی که احساس می کردم با ازدست دادن آن خیلی چیز ها به دست میارم . وقتی نوک کیر کامی رو رو کوس خودم احساس کردم خودمو یه خورده به طرفش حرکت دادم تا یه خورده اونو هم وادار به تحرک کرده بهش نشون بدم که چقدر واسه این کار حریصم . بالاخره حرکت شروع شد . چشامو بسته بودم . هیچ هراسی نداشتم . لذت می بردم . هم از نظر جسمی و جنسی لذت می بردم و هم از نظر روحی . حس می کردم که دارم آروم می گیرم . کیر لحظه به لحظه بیشتر فرو می رفت تو کوسم و من لحظه به لحظه بیشتر کیف می کردم . کامی داشت واسه خودش یه چیزایی می گفت . گاه بلند و گاه زیر لب .. داشت از لذت و هوس خودش می گفت . از تنگی کوس من ولی من در سکوت داشتم به روزای خوب و آینده ای که بتونم عقده هامو خالی کنم فکر می کردم . یه لحظه درد شدیدی رو حس کردم ولی این درد واسم شیرین بود . این دردو که احساس کردم خودمو بیشتر به طرفش کشوندم . می خواستم مطمئن شم که بکارتم داره جر می خوره . دیگه این فرشاد نیست که میخواد جرم بده به یه نقطه ای رسیده بودم که دیگه جلوتر از اون نمی تونستم برم . دیگه هیچ فاصله ای بین ما نبود . نوک کیرش داشت به یه جاهایی می خورد که راستی راستی دردم گرفته بود . با شوق و ذوق فراوون گفتم کامی یه دقیقه کیرتو بکش بیرون می خوام خاطرم آسوده شه . -شکوه .  عزیزم بغلای کیرم خونی شده .. -می خوام ببینم . خودم کیف کنم . لذتشو ببرم . حال کنم .  -چشم عزیز با شکوه من . کیرشو کشید بیرون و به صورتم نزدیک کرد . دوست داشتم اون کیر خونین رو بذارم تو دهنم ولی پیش خودم گفتم شاید اونوقت از بوسیدنم چندشش بشه پشیمون شدم . در عوض اون هم خودشو هم منو تمیز کرد -عزیزم حالت خوبه ؟/؟ -سرت که گیج نمیره ؟/؟ -نه نه .. واسه چی .  من تا هر وقت که بخوای در خد مت تو هستم . زیر کیر تو . هر کاری که دوست داری هر جوری که دلت میخواد و بهت حال میده و می تونی کیف کنی باهام رفتار کن و کیف کن .. خودم می تونستم دختری خودمو بگیرم ولی این جوری حالش بیشتر بود . این جوری بیشتر احساس لذت می کردم . من تو رو به روز سیاه می نشونم فرشاد . تو من و عشق منو نابود کردی . هر کاری هم کنم فقط من تو رو می تونم نابود کنم . ولی زجر کشت می کنم . کاری می کنم که هزاران هزاربار تو زندگیت بمیری و زنده شی . اول خودمو خنک می کنم و از یه مقطعی نقشه هامو یکی یکی پیاده می کنم . نمیذارم آب خوش از گلوت پایین بره . دنیا این جوری نمی مونه .. به خودم که اومدم دیدم کامی داره شونه هامو تکون میده -شکوه حالت خوبه ؟/؟ روبراهی ؟/؟ به چی فکر می کنی ؟/؟ -هیچی عزیزم به تو . به هیجان سکسمون . این اولین سکس جدی من در این مر حله و تا این عمق بود . درسته که هوس داشتم و خیلی هیجان زده بودم ولی شاید این سکس و استارت پر هیجان تا حدودی دل منو هم به درد می آورد . از این که دلم می خواست کامی من عشق من اونی که واسش می مردم جای این کامی قرار داشت . حس کردم قطره اشکی از درونم و از چشام در حال جاری شدنه . به زور جلو شو گرفتم . کامی دوباره کیرشو کرد تو کوسم . یه خورده دردم می گرفت و دچار سوزش بودم . ولی تمام این درد ها رو به امید روز های شیرین انتقام تحمل می کردم . چند شباهت بین صورت کامی خودم با این کامی می دیدم . چه خوب می شد از ش صاحب یه پسری می شدم که که شبیه خودش می بود . دو تا دستاشو گذاشته بود زیر کون من و در حال ور رفتن با دو تا قاچ من کیرو میذاشت تو کوس و می کشید بیرون . دیگه احساس سوزشی نداشتم . فقط لذت می بردم . حس می کردم دنیایی از آب و خیسی تو کوسم جا شده . وقتی با سوراخ کونم بازی می کرد هوسم خیلی زیاد تر می شد . خودشو رو من خم کرد و لبامو بوسید . لحظه اول سختم بود . برای چند لحظه حس کردم که کامی ناکامم داره منو می بوسه . چند لحظه ای گذشت تا از دنیای رویایی خودم به واقعیت برسم . از تماس سینه های مردونه اش با خودم کلی کیف می کردم . دقایقی گذشت تا تونستم فقط به اون لحظات و صحنه هایی که درش قرار داره فکر کنم . -عزیزم کامی نمی دونی چه حالی داره . ادامه بده .. همین جور به گاییدنم ادامه بده . خواهش می کنم . -دوستت دارم شکوه دوستت دارم . .. کامی حالا کف دستشو گذاشته بود روی کوس من و با یه حالت چنگ و چونگ باز و بسته اش می کرد -اوخخخخخخ خیلی خوشم میاد بکن بکن . کوسسسسم همین جوری می خواد . با کیرتم منو بزن . اون انگشتتم بکن تو سوراخ کونم .. واااااااییییییی عزیزم کامی کامی نههههههه ولم نکن .. ولم نکن .. عاشقتم حس کردم تو کوسم سنگین شده و یه چیزی داره ازم می ریزه -کامی ریختی تو کوسم ؟/؟ -دختر .. مثل این که میخوای شر درست کنی ها ؟/؟ -اتفاقا من دنبال این شرم . بغلم کن . منو به خودت بچسبون . یه جوری شدم . همه تنم داره می لرزه .. دیگه حس ندارم . -مثل این که ار گاسم شدی -من این چیزا حالیم نیست فقط می خوام تو بغلت بخوابم . یه چند دقیقه بعد دیدم منو بر گردوند و یه کرمی آورد و میخواست کیرشو  بکنه تو کو نم ..  -چیکار می کنی کامی . چراآبتو  نمی ریزی تو کوسم .. -شکوه یا تو خودت داری شر میشی یا هستی یا می خوای واسمون شر درست کنی . اگه بار دار شی چی ؟/؟ -راستش این همون چیزیه که با تمام وجودم میخوام . میخوام که تو منو به این آرزوم برسونی . خواهش می کنم . ناامیدم نکن . من ازت بچه میخوام .. هر جوری شده .باید بار دارم کنی . یه بچه که باباش تو باشی . بابای خوشگل و خوش تیپی مثل تو .. حتما بچه اش هم خیلی خوش قیافه هس ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

۱ نظر: